حمید وحیدی | Hamid Vahidi

ایتا | HamidVahidi_ir@

حمید وحیدی | Hamid Vahidi

ایتا | HamidVahidi_ir@

خاطرات استاد حمید وحیدی؛ سلام آیت الله!

#خاطرات_طلبگی_4


سلام آیت الله!


البتّه برای این‌که ناشکری نباشد و خدای مهربان قهرش نگیرد باید این را هم بگویم که به برکت لباس پیامبری که برتن داشتیم احترام و ادب و محبّت هم کم شامل حالمان نمی‌شد؛

 امّا این برایم مشهود بود که گرچه از نظر کمّی، محبّت‌ها بسیار بیشتر و مفصّل‌تر از طعنه‌ها و زخم‌زبان‌ها بود

 امّا از نظر صداقت واقعاَ نظرات گروه دوّم بسی صادقانه‌تر حواله می‌شد تا گروه اوّل.  ادامه مطلب ...

خاطرات استاد حمید وحیدی؛ «حاج آقا می ‌خواستم زیر بگیرمت ولی دیدم ماشینم کثیف میشه!»

#خاطرات_طلبگی_3

* تا آسمان ...


- «حاج آقا می ‌خواستم زیر بگیرمت ولی دیدم ماشینم کثیف میشه!»  ادامه مطلب ...

خاطرات استاد حمید وحیدی؛ دنده چهار!

#خاطرات_طلبگی_2

- دنده چهار!


اوّل با احتیاط پرسید می ‌تواند حرف بزند یا خیر؟

 بعد هم که کمی احساس صمیمیت کرد و مطمئن شد   ادامه مطلب ...

خاطرات استاد حمید وحیدی؛ مثل آدم بزرگا!

#خاطرات_طلبگی_1


- مثل آدم بزرگا!


حاج آقا شما فقط به آدم بزرگا مشاوره می‌دید یا به بچه ها هم مشاوره می‌دین؟

  ادامه مطلب ...

خاطرات

آنچه در پی می‌آید، برشی از #خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین استاد #حمید_وحیدی در باب تبلیغ دین و عالم طلبگی است که در #کتاب از لس‌آنجلس تا پنجره فولاد قبلا منتشر شده است. #رسالت_طلبگی @HamidVahidi_ir