#خاطرات_طلبگی_4
سلام آیت الله!
البتّه برای اینکه ناشکری نباشد و خدای مهربان قهرش نگیرد باید این را هم بگویم که به برکت لباس پیامبری که برتن داشتیم احترام و ادب و محبّت هم کم شامل حالمان نمیشد؛
امّا این برایم مشهود بود که گرچه از نظر کمّی، محبّتها بسیار بیشتر و مفصّلتر از طعنهها و زخمزبانها بود
امّا از نظر صداقت واقعاَ نظرات گروه دوّم بسی صادقانهتر حواله میشد تا گروه اوّل. ادامه مطلب ...
#خاطرات_طلبگی_3
* تا آسمان ...
- «حاج آقا می خواستم زیر بگیرمت ولی دیدم ماشینم کثیف میشه!» ادامه مطلب ...
#خاطرات_طلبگی_2
- دنده چهار!
اوّل با احتیاط پرسید می تواند حرف بزند یا خیر؟
بعد هم که کمی احساس صمیمیت کرد و مطمئن شد ادامه مطلب ...
#خاطرات_طلبگی_1
- مثل آدم بزرگا!
حاج آقا شما فقط به آدم بزرگا مشاوره میدید یا به بچه ها هم مشاوره میدین؟
آنچه در پی میآید، برشی از #خاطرات حجتالاسلام والمسلمین استاد #حمید_وحیدی در باب تبلیغ دین و عالم طلبگی است که در #کتاب از لسآنجلس تا پنجره فولاد قبلا منتشر شده است. #رسالت_طلبگی @HamidVahidi_ir