حمید وحیدی | Hamid Vahidi

ایتا | HamidVahidi_ir@

حمید وحیدی | Hamid Vahidi

ایتا | HamidVahidi_ir@

خاطرات استاد حمید وحیدی؛ مثل آدم بزرگا!

#خاطرات_طلبگی_1


- مثل آدم بزرگا!


حاج آقا شما فقط به آدم بزرگا مشاوره می‌دید یا به بچه ها هم مشاوره می‌دین؟

  

این را دخترکی با نمک پرسید که بعدها فهمیدم از سنش بیشتر می‌فهمد و به گفته خودش پدر و مادرش به ویژه مادرش او را درک نمی‌کنند!

 موهای آشفته جلوی سرش صورتش را تقریباً پوشانده بود و هر از گاهی  با حرکتی صددرصد دخترانه به وسیله انگشت کوچکش زلفش را از رویش کنار می‌زد.

پیراهن و شلواری که به تن داشت و حجابی که نداشت باعث شد سنّش را بپرسم تا از مکلّف نبودنش مطمئن شوم! وقتی گفت هشت سال و اندی دارد برایش مهربانانه گفتم که یواش یواش باید برای حجاب آماده شود و یک خانم با حجاب خیلی با شخصیت‌تر و قابل احترام‌تر است.


بعد سراپا گوش شدم تا بحران زندگیش را برایم شرح دهد و مشورت بگیرد. چالش بزرگ زندگی کوچکش درگیری با مادری بود که او را درک نمی‌کرد و به خواسته ‌هایش احترام نمی ‌گذاشت!


شاهد مدّعایش هم این بود که همین امروز داشته تلویزیون می‌دیده و برنامه هم خیلی جذّاب بوده (حدس زدم یا خاله پورنگ برنامه داشته یا عمو شادونه!) ولی مادرش او را صدا زده که بیا غذاتو بخور و با این‌که او سه بار چَشم گفته مادرش بازهم با صدای بلند او را برای غذا خوردن فراخوان می‌کرده است!


در حالی که از این همه نمک و درک در این سن‌ و سال خنده‌ام گرفته بود، سعی کردم خیلی جدّی و مثل آدم بزرگا به تمامی دردهای دل کوچکش گوش بدهم تا احساس شخصیتی که داشت از دست ندهد و همانطور به صحبت‌های شیرینش ادامه دهد.


آخر سر هم راه‌کار خواست که چطور می‌شود دختر خوبی باشم و وقتی عصبانی می‌شم داد وبیداد نکنم و سر مادرم فریاد نکشم؟!


پرسیدم دختر خوب می‌دونی چرا خدا تو لب‌های آدما استخون نذاشته؟

 لبخند زنان پرسید: چرا؟

 گفتم : برای اینکه وقتی عصبانی میشی راحت بتونی اونا رو روی هم فشار بدی و دردت نگیره شما هم تنها کاری که لازمه موقع عصبانیتت انجام بدی همینه که لبهاتو محکم روی هم فشار بدی و هیچ حرفی نزنی بعدشم تا وقتی آروم نشدی و عصبانیتت فروکش نکرد هیچیِ هیچی نگی!


با وجود این‌که سرش را خیلی بالا و پایین می‌برد و تایید می‌کرد امّا دلش را نمی ‌دانستم چقدر بالا و پایین می ‌شد!

کمی هم لکنت داشت و معلوم بود شرایط جسمی‌ هم در حسّاس شدنش بی تأثیر نبوده است اگر مادرش را می‌ یافتم- که نیافتم- حتماً از او می‌خواستم که از کم خون نبودن و کمبود آهن نداشتنش مطمئن شوند؛ چراکه هم شنیده بودم و هم دیده بودم بسیاری از ضعف اعصاب ‌ها و ناراحتی ‌های روحی در اثر همین عوامل پیش پا افتاده ناشی می‌شود که درمان‌ هایی ساده دارد و بسیار آسان‌تر از آن چه به نظر می‌رسد قابل جلوگیری و اصلاح است.


هر چند از تاثیر حرف‌هایم -که به قاعده یک منبر مختصر شد- خیلی مطمئن نبودم ولی به این اطمینان داشتم که این شخصیت دادن و مثل بزرگترها برخورد کردن با این قبیل کودکان تأثیر بسزایی در شکل گیری شخصیت آنان خواهد داشت و باعث خواهد شد مثل آدم بزرگها! هم رفتار کنند و حتّی بفهمند.


برشی از #خاطرات حجت الاسلام و المسلمین استاد #حمید_وحیدی  در #کتاب

 #از_لس‌آنجلس_تا_پنجره_فولاد


#طلبگی_افتخار_سربازی_امام_زمان_عج

#رسالت_طلبگی 

#مشاوره

#تبلیغ


@HamidVahidi_ir

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله شنبه 28 آبان 1401 ساعت 21:25 http://golneveshteshgh.blogsky.com

خیلی خوب بود

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد