#خاطرات_طلبگی_7- العیاذ بالله!
در نگاه اوّل هم میشد افسردگی و سرخوردگی را در خطوط در هم پیچیده چهره اش فهمید!
- گفت حاج آقا چندتا سوال داشتم؟
با همان شوخی قدیمی و نخ نما؛ ولی مفید همیشگی گفتم:
این جا صف یه دونه ایه! امّا حالا شما چون مشتری خوبی هستی بفرما!
خنده اش آن قدر محو بود که شاید لبخند نامیدنش مناسب تر باشد ولی برای باز کردن یخ حاکم بر فضا بد نبود.
طبق معمول این تیپ مخاطب معتقد بود به هرکاری دست میزند بد میآورد و قدم نامبارکش تا به دریا میرسد دود بر میآورد و خلاصه کلام این که گویا خدا العیاذ بالله با او لج کرده و العیاذبالله تر کأنّ تمام کارهایش را کنار گذاشته و مشغول گرفتن حال او شده!
مثلا پیش دستانه برایش حدس زدم که لابد طوری شدی که هر کاری را میخواهی انجام بدی میگی این یکی هم مثل بقیه خراب میشه!
تایید کرد و معلوم شد که بیشتر چوب همین تلقینش را میخورد تا بخت سیاهش!
خواستم آماری از بدبختی هایش را لیست کند که پس از کلّی فشار آوردن به مغزش نهایتاً حدود سه مورد از بدبختی هاش را نام برد،
که بدترینش تاخیر افتادن نوبت وامش بود که آن را هم خودش قبول داشت حکمتی بس بزرگ داشته.
#بدبینی و #سوء_ظن به #تقدیرات_الهی جزء شایع ترین #مشکلات_اخلاقی و منشأ #نا_امیدی های مزمن و #افسردگیهای حادّ در بین جوانان امروزه شده و چقدر شیطان سوء استفاده کرده از این ابزار برای گمراه و گمراه تر کردن بشر.
یادش بخیر آن عالمی که در اوج ناراحتی و بیماری پاهایش از او پرسیدیم:
«آقا پایتان چطور است؟»
و ایشان در حالی که دست بر پای دردناکش میکشید گفت:
« الحمد لله درد میکند!»
و چه زیباست ذکر
«الهی صد هزار مرتبه شکرت»
که همیشه زمزمه لب قدیمی ترها بود.
برشی از #خاطرات حجت الاسلام و المسلمین استاد #حمید_وحیدی در #کتاب#از_لسآنجلس_تا_پنجره_فولاد#طلبگی_افتخار_سربازی_امام_زمان_عج#رسالت_طلبگی#مشاوره#تبلیغ